معنای پنهان الگوهای رفتاری خود -شکستن و آنچه درباره آن انجام می دهیم.
این که مکرراً درگیر الگوهای خود- شکستن شویم یک تجربه شایع و ناکام کننده است با وجود اینکه می خواهیم عکس آن را انجام دهیم. موضوعات زیادی در این باره هست؛ مثل به تعویق انداختن کارها، قرار ملاقات با یارهای خودشیفته، خریدهای خارج از اراده، نوشیدن یا خوردن خیلی زیاد … منظورم را گرفتید. به خودتان می گویید برنامه ریزی خواهید کرد و هدفمندتر می شوید. برای مدتی موفق می شوید، اما متاسفانه تلاش تان کوتاه مدت است..
زیگموند فروید این موضوع را “اجبار به تکرار” نامید و آن را برخاسته از میل ما به درست کردن چیزی مشکل ساز و حل نشده در گذشته دانست. او در اصل باور داشت در واقع افزایش آگاهی ما از مشکلمی تواند آن را حل کند، همینطور کشف کرد که گرچه اولین قدم ضروری محسوب می شود اما مانع تکرار این موضوع نمی شود. لذا چرا آگاهی از مسئله برای شکستن چرخه ناخواسته کافی نیست؟
با وجود آنکه می دانم پس از انجام احساس بدی پیدا می کنم، چرا نمی توانم آن متوقف کنم؟
پاسخ این است که رفتار ناخواسته بطور همزمان هم مشکل است و هم راه حل. برای مثال، ما می دانیم خریدهای وسواس گونه مشکل زاست. اما با نگاه از نزدیک آشکار می شود خرید وسواس گونه؛ نیز مشکل دیگری را حل می کند، یکی که دور از آگاهی ما پنهان مانده است. تا وقتی آن یکی مشکل پنهان باشد، یک چرخه ناخواسته از رفتار و درماندگیِ هیجانیِ مرتبط، آن را به مداومت تشویق می کند.
روانکاوی، معنای پنهان را آشکار می سازد، و اجازه کنترل بیشتر بر رفتار ناخواسته را می دهد. این امر اتفاق می افتد همچنان که درمانگر به تجارب پنهان گوش می دهد و توجه اش را به آنها معطوف می کند، لذا مسئله عمیق تر آشکار و فعال می گردد. بررسیِ جنبه های مربوط به گذشته فرد، برخلاف باور عمومی، بدون قاعده نیست؛ بلکه جهت روشن سازی رفتار خودتخریبی، ارتباط آن با حال حاضر کشف می شود.
وضعیت کیتلین
کیتلین می دانست که خیلی زیاد خرید می کند، بیش از حد خرج می کند، و بعد از انجام دادن پشیمان می شود. پشیمانی و بدهی، به چرخه خودبیزاری منجر می شد که به آن با ریز ریز کردن کارتهای اعتباریش و لعن کردن خودش بابت خرید از مرکز خرید یا آنلاین پاسخ می داد.این کارها تلاشهای کم عمری برای کنترل این چرخه بودند. به دلایلی که برای او مبهم بود، تکانه خرید با شدت بیشتری بطور غیرقابل مقاومت، مجددا ظاهر می شد. پشیمانی که به ناچار بعدش تجربه می شد بالفور کاملا از بین می رفت، و تنها آسودگی که می توانست تصور کند، خرید کردن بود. سپس چرخه رنج آور از نو شروع می شد.
کیتلین مادرش را به عنوان زنی توصیف کرد که با زیباییش تعریف می شد. بسیاری از به یادماندنی ترین تعاملات کیتلین با مادرش گردشهای خریدشان بود. کیتلین به راحتی به خاطر آورد که احساس خرفتی می کرد، در این گردشها همانند عروسک مادرش بود. خاطرات اولیه او از این زمانها بسیار مثبت بود، درباره بی احتیاطی خرید حال حاضرش توضیح کمی می داد.
درمانگرش به دقت گوش داد و توجهش را بر جنبه های فراموش شده روابط با مادرش متمرکز نمود، نور جدیدی بر مشکل کیتلین تابید. برای مثال، کیتلین سردرگمی خود را بیاد آورد وقتی را که مادرش درباره هیکل، رنگ مو، خصوصیات صورتش، و اینکه در لباس هایش کاملا خوب بنظر نمی آمد، اظهار تاسف می کرد. کیتلین برای اولین بار فهمید به همان اندازه که باور داشت مادرش از او متنفر است، او شروع به تنفر از خودش کرده است.
سرانجام توانست بلافاصله اصرارهای خریدهایش را به حالت های تنفر از خود، متصل کند. و همچنان که کیتلین متوجه شد مادرش بطور غیرموثری با عزت نفس خود در کشمکش بوده است، نتوانسته عزت نفس دخترش را پشتیبانی کند، او از پیگیری ناخودآگاه جهت پذیرش مادرش (که به غلط با گردشهای خرید) وعده داده می شد، خلاص شد. کیتلین احساسات واقعی درباره خود را، از انهایی که فکر می کرد مادرش دارد، جدا کرد، چرخه خودتخریبی او تغییر نمود. حالا کیتلین می تواند به مشکلات مربوط به عزت نفس خود به شیوه ای سازنده تر پاسخ دهد، و خرید را بخاطر لذت خودش انحام دهد، اگر خرید را برمی گزید.
فروید معتقد بود ما مجبور به تکرار می شویم تا بیادآوریم. برای مثال ، اجبار کیتلین در خرید کردن تکرار شد تا او بیادش آید که چگونه و چرا عزت نفسش در تجارب اولیه اش آسیب دیده بود و در حالیکه یادآوری این موضوع برایش دردناک بود، ولی انجام آن امکان واکنش سازنده تر به مشکلات مربوط به عزت نفس را داد.
رفتارهای خود –شکستن چه خریدهای زیاد چه عیاشی، توامان دربرگیرنده خود –تخریبی و خود –محافظتی است. چالش آن است که ریشه های هر دو موضوع را کشف کنیم بطوریکه بتوان پاسخ سالم تر آشکار شود. اینجا نکاتی آورده شده است:
– در دفتری بدون قضاوت بنویسید: موفقیت ها و شکست هایتان را بدون قضاوت درونی یادداشت کنید. صحبت کردن با خود بدون سانسور می تواند پی بردن به موضوعات خارج از آگاهی را تسهیل کند.
– به تاخیر انداختن عمل وقتی که به جهت هیجانی آشفته اید: هیجان شدید عقل را می رباید. بوسیله دفترتان ، با خودِ منطقی تان ارتباط برقرار کنید. هر چه تاخیر بیشتر، تفکرتان واضح تر می شود.
– درگیر فعالیت بدنی شوید: آشفتگی هیجانی بخش های بَدوی مغز را فعال می کند؛ فعالیت جسمانی آن را فرو می نشاند.
– درمان را درنظر بگیرید: درمان می تواند در شناسایی نقاط کور کمک کند.
منبع: https://www.psychologytoday.com